Blog – Classic (1 column)

برگزاری مجمع عمومی عادی بطور فوق العاده کانون سنگرسازان بی سنگر استان زنجان درسال۱۴۰۲

مجمع عمومی عادی بطور فوق العاده کانون سنگرسازان بی سنگر استان زنجان به شماره ثبت ۳۶۸ و با عنایت به آگهی دعوت شماره۲۲۲۱۸۶/ک/۰۲ مورخ ۱۴۰۲/۰۴/۲۸روز چهارشنبه مورخ ۱۴۰۲/۰۵/۱۸ با حضور اکثریت اعضاء هیات امنا در محل قانونی کانون تشکیل گردید.
جلسه با تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید و سرود ملی جمهوری اسلامی ایران و عرض خیر مقدم توسط سردار حاج احمد پیری رئیس محترم هیئت مدیره کانون استان به اعضای محترم هیئت امنا آغاز و سپس با انتخاب اعضای هیئت رئیسه جلسه رسمیت یافت و آقایان چنگیز خسروی به عنوان رئیس ، مهدی اشراقی به عنوان منشی و فرهاد شایگان به عنوان ناظر انتخاب شدند .در ادامه طبق دستور جلسه گزارش مبسوطی درخصوص عملکرد سال ۱۴۰۱توسط مدیر عامل کانون استان و گزارش صورت های مالی کانون ، پس از استماع بازرس قانونی ، مورد تصویب قرار گرفت .بر اساس رای و نظر اعضای محترم حاضر در مجمع آقایان احمد پیری ، عباس امندی مسکن و غلامرضا رمضانی به عنوان اعضای اصلی و آقای مهدی اشراقی بعنوان عضو علی البدل دوره ی هشتم هیات مدیره به مدت ۲ سال انتخاب شدند.و همچنین آقایان جلیل باقری بعنوان بازرس اصلی و فرهاد شایگان بعنوان بازرس علی البدل کانون استان برای سال مالی۱۴۰۲ انتخاب شدند.ضمناً در اولین جلسه هیئت مدیره کانون استان آقای نادر مقدم به مدت۲ سال بعنوان مدیرعامل کانون سنگرسازان بی سنگر استان زنجان انتخاب گردید.

خاطرات سردار جهادگر حاج احمد پیری- قسمت بیست ودوم

در سازماندهی نیروهای جهاد چه کار کردید؟

معمولا ۸۰ تا ۸۵ درصد ساختار نیروی انسانی گردان های مهندسی استان ها از نیروهای مردمی بودند و ۱۵ تا ۲۰ درصد بقیه را از نیروهای سازمانی جهاد استفاده می کردند. چون شورای مرکزی جهاد زنجان کاملا با ما هماهنگ بودند و حجت الاسلام شیخ محمود حسنی، مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در جهاد، هم پدر جانباز و هم پدر رزمنده بودند، همه دست به دست هم دادند و با تفاهم کامل اعضای شورای مرکزی، کل نیروهای جهاد را در قالب یک گردان پشتیبانی – مهندسی سازمان دهی کردیم.
 چه کسانی در شورای مرکزی جهاد زنجان بودند؟

حاج آقا مهدیخانی و حاج آقا سیوانی بودند. یه مقطعی آقای حاج کرمی بودند، حاج آقا جلیل خانی و حاج آقا محمود حسنی هم بودند. در مقطعی مهندس ایرانی تبار هم آمدند. چهار نفر نیروهای شخصی و یک نفر روحانی به عنوان نماینده امام در جهاد، ساختار مناسبی را برای شورای مرکزی جهاد استان شکل داده بودند. با هماهنگی شورا، برای کل نیروهای جهاد استان و شهرستان های مربوطه، ماموریت چهل و پنج روزه تا یک ساله تعریف کردیم. یعنی اینکه فرمانده گردان چند ماه باید به منطقه برود؟ فرمانده دسته، اپراتورها و حتی روحانیون معزز چند ماه باید بروند؟
این جور تقسیم بندی شد، حکم هم زدند و برای هر کسی در قالب گردان مهندسی چند منظوره، وظایف و مسئولیت مشخص کردند؛ حتی سه نفر جانشین فرمانده گردان، شش هفت نفر فرمانده گروهان و سه نفر جانشین معاون عملیاتی تعیین کردند. این ساختار گردان در کل جهادهای کشور، بی نظیرترین ساختار سازمانی بود. وقتی می گوییم ۸۵ یا ۹۰ درصد نیروهای جهاد استان ما رزمنده بودند و حداقل یک بار، چهل و پنج روزه، سه ماهه یا شش ماهه به جبهه رفته اند، باور نمی کنند؛ یعنی تقریبا نظامی شدیم و امریه ها را رسما ابلاغ کردیم. این کار مزیت مهمی داشت؛ نیروهای ثابت اداری داشتیم که موظف به تمکین بودند. کسری نیروها را هم از نیروهای مردمی جبران می کردیم.

کمبود راننده های دستگاه های سنگین را چطور جبران می‌کردید؟

بعد از عملیات خیبر، نیاز به نیروهای مهندسی و اپراتور دستگاه های سنگین احساس شد. بدون وجود راننده ماهر دستگاه‌های لودر و بولدوزر یا تریلر، کار خاص و ویژه‌ای نمی‌توانستیم انجام دهیم . دیگر نیروهای تیم مهندسی مثل معمار ، قالب‌بند و آرماتور بند، در درجه اهمیت کمتری از اپراتورها قرار داشتند. آن‌ها نوک پیکان کارهای مهندسی بودند و در عملیات، نقش کلیدی به عهده داشتند. برای جبران کمبود اپراتور دستگاه های سنگین نیروهای جدید جذب کردیم و برای آموزش فرستادیم.

 چه برنامه‌ای برای آموزش این نیروهای مردمی داشتیم داشتید؟

آن‌ها را برای آموزش رسمی 45 روزه به لوشان اعزام می‌کردیم که قرارداد متمرکز کشوری در مرکز آموزش آنجا بسته شده بود. آن‌ها می‌رفتند و آموزش می‌دیدند . گواهینامه‌ی ‌ویژه‌ی اپراتوری دستگاه‌های مهندسی را می‌گرفتند و یک تعهد خدمت حداقل شش تا نه ماه هم می‌دادند. وقتی از آموزش برمی‌گشتند، سازماندهی شده و به مناطق جنگی اعزام می‌شدند . در آنجا هم اپراتوری لودر، بولدوزر و جرثقیل و دیگر دستگاه‌های مهندسی مورد نیاز در منطقه را انجام می‌دادند که بازخورد این کار به ‌شدت موفقیت ‌آمیز بود .در مقطعی، مسئولین استان به این نتیجه رسیدند که جایگاهی رسمی تحت عنوان ستاد پشتیبانی جنگ استان ، متشکل از دستگاه‌های درگیر با جنگ را تشکیل دهند. چون جهاد ،ستاد جذب کمک‌های مردمی داشت ، پای ثابت قضیه شد. سپاه ،ارتش ، نیروی انتظامی و هلال احمر هم درگیر کار بودند و در صورت نیاز، دستگاه‌های دیگر هم برای کمک می‌آمدند. از حاج جان‌نثار خواهش کردیم که بعد از چند سال دوری از خانواده ، وجود مشکلات زندگی و از بابت اینکه یک تنفسی هم باشد، به عقبه برگردند و عضو رسمی و نماینده عالی جهاد در ستاد پشتیبانی جنگ استان باشند.

خاطرات سردار جهادگر حاج احمد پیری- قسمت بیست و یکم

 تشکیلات گردان به طور رسمی چگونه شکل گرفت؟

در عملیات خیبر، حاج جان نثار فرمانده گردان بود و بنده هم فرمانده محور بودم. عملیات که تمام شد، قرار شد طبق روال سال های گذشته برگردیم. در همین زمان بود که قرارگاه خاتم تصمیم گرفت مسئولیت رسمی مهندسی جنگ را به جهاد محول کند. چون مهندسی جهاد در خیبر خودش را نشان داده بود. گفتند که مهندسی جهاد باید پای ثابت تمام عملیات ها باشد، ولی با این روند معمول که تیمی از استانی به صورت مهمان بیاید و برود، نمی شود عملیات های بزرگ را اداره کرد.
با معاون عملیاتی قرارگاه حمزه سیدالشهداء، آقای حاج رضا علی آبادیان و سه چهار نفر از کسانی که عضو ثابت عملیات ها بودیم، یک جلسه سرپایی گذاشتیم و گفتیم که تکلیف ما را تعیین کنید.
چون ارتباط ما با هم خیلی صمیمی بود، گفتند که شما باید تکلیف خودتان را با جنگ مشخص کنید. این نمی شود که سه چهار ماه بیایید و یک عملیات انجام بدهید و بعد آن سراغ کارهای خودتان بروید. بعد هم برای عملیات بعدی یک تیم جدید بیاورید. ما تشکیلات ثابت می خواهیم تا به گردان ها شکل سازمانی رسمی بدهیم. فرمانده گردان، گروهان و دسته می خواهیم، معاون عملیات، مسئول مخابرات، پشتیبان لجستیک و اطلاعات و عملیات می خواهیم؛ یعنی یک گردان رسمی، مشابه ساختار سازمانی نیروهای نظامی می خواهیم شکل بدهیم. بالاخره شما هستید یا نیستید؟
ما هم گفتیم: اگر امام فرموده که جنگ بیست سال هم طول بکشد، ما هستیم، ما که دیگه بچه های امامیم، نباشیم چی کار کنیم؟ کمربندها را سفت می بندیم و اگر خدا توفیق دهد تا آخر جنگ می مانیم و تا هر کجا باشد می رویم. از همان جا، نطفه سازمان دهی گردان بسته شد و قرار شد ساختار یک گردان رسمی شکل بگیرد.
بنابراین، از اواخر سال ۱۳۶۳ ساختار سازمانی ما به صورت پیش مقدمه تشکیل گردان شکل گرفت. به طوری که وقتی به عملیات بدر رفتیم، به عنوان گردان مهندسی ۲۲ ذوالفقار زنجان رفتیم؛ یعنی عنوان دار و با تشکیلات کاملا کلاسیک رفتیم.
اردیبهشت سال ۱۳۶۴ که از عملیات بدر به زنجان آمدیم، حکم رسمی فرمانده گردان به نام بنده ابلاغ شد و حاج محمد حسین رحیمی، معاون عملیاتی، آقای چنگیز خسروی و آقای رسول بهرام زاده، فرماندهان گروهان و آقای ناصر رستملو هم رئیس ستاد گردان شدند. اما ما کاری کردیم که در کل کشور، تا آخر جنگ هیچ کدام از جهاد ها با نیروهای خودش این کار را نکرد.
بعد از آن به صورت یک گردان رسمی سازمان دهی شده کار را شروع کردیم. محور سقز را تحویل گرفتیم و یکپارچه و یک کاسه شدیم. هر عملیاتی که صورت می گرفت، تحت یک گردان سازمان دهی می شدیم و تا آخر جنگ هم، این ساختار تقویت شد و شکل خودش را پیدا کرد.
خدا هم توفیق داد. فکر کنم آن موقع دو نفر از دوستان مجرد بودند، حاج حسین تازه ازدواج کرده بود و من هم اون وقت ها، سه تا بچه داشتم. از اینجا به بعد، گفتیم که ماندنی شدیم. آمدیم و تسویه حساب قطعی کردیم و گفتیم که ما برمی گردیم به سقز و دیگر مقطعی نیست. از اینجا به بعد ماندگار شدیم. منتها منطقه سقز طوری بود که بعد از مهر یا آبان ماه تا بهار، فتیله کارها پایین کشیده می شد و فقط برف روبی، خدمات رسانی سوخت و امکانات اولیه به پایگاه ها می ماند.

نخستین جلسه حضوری هم اندیشی مدیران محترم کانونهای سنگرسازان بی سنگر منطقه 4 کشور در زنجان

در اولین جلسه حضوری کانونهای منطقه ۴ کشور در زنجان که با حضور آقای صدوری مدیرعامل کانون سنگرسازان بی سنگر مرکز در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۲ در محل دفتر کانون استان زنجان برگزار گردید هم اندیشی های لازم و ضروری انجام شد و تصمیمات لازم اتخاذ گردید. این نشست ابتدا با تلاوت آیاتی از قرآن مجید آغاز گردید و سپس سرود جمهوری اسلامی و پس از آن نیز حاضرین به نماهنگ یاد و خاطره شهدای سنگرسازان بی سنگر استان زنجان گوش فرا دادند. بعد از آن ابتدا جناب آقای مهندس پیری رئیس محترم هیات مدیره کانون زنجان طی صحبتهایی به مهمانان حاضر در جلسه خیر مقدم عرض نموده و گزارش مبسوطی از بدو تشکیل کانون سنگرسازان بی سنگر استان زنجان ارائه نموده و طی سخنانی ضمن گزارش عملکرد، پیشنهادات و انتقادات مد نظر خود را اعلام فرمودند و در خصوص افزایش تعداد هیات امنای استانها پیشنهادات لازم را بیان نمودند. سپس آقای مقدم مدیرعامل کانون سنگرسازان بی سنگر استان زنجان نقطه نظرات پیشنهادی خود را در خصوص بندهای آیین نامه شرح وظایف مناطق کانون سنگرسازان بی سنگر را به سمع و نظر اعضا محترم جلسه رساندند.
در این نشست صمیمی حضار به ارائه نقطه نظرات خود پرداختند و بحثها و مشورتهای لازم انجام گردید که حول محور دستور جلسه بود که به شرح ذیل مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
۱- ارائه پیشنهادات جهت جلسات فصلی کانونهای سنگرسازان بی سنگر
۲- پیشنهادات لازم جهت برگزاری مراسم هفته جهاد کشاورزی
۳- بحثهای لازم در مورد صدور کارت عضویت کانونها
۴- در مورد اخذ وکالت نامه شرکت تلاشگران
۵- در مورد دبیری منطقه ۴ کانونهای سنگرسازان بی سنگر
و پس از گفت و شنودهای لازم و اتخاذ تصمیمهای مورد نیاز صورت جلسه ای در چند ماده تنظیم گردید که به موارد آن در ذیل اشاره می شود.
۱- مقرر شد تاریخ جنگ پشتیبانی مهندسی جهاد به صورت دایره المعارف ثبت و برای هر شهید کتابی تدوین گردد که کانونها در این خصوص اقدامات و فعالیتهای لازم را انجام دهند.
۲- سرکشی و دیدار از خانواده معظم ایثارگران سرلوحه فعالیتهای استانها قرار گیرد.
۳- مقرر شد تدابیر لازم در جهت استقرار کانونهای استانها که اکنون بلا تکلیف هستند اقدامات لازم صورت پذیرد.
۴- در موضوع وکالت نامه شرکت تلاشگران حاضرین قول فعالیتهای لازم را دادند تا به سرانجام برسانند.
۵- در جهت ادامه فعالیتهای کانونهای سنگرسازان بی سنگر منطقه ۴ که هیچ گونه پشتیبانی یا تامین اعتباری ندارند مورد بررسی و بازنگری در کانون مرکز صورت پذیرد تا کانونها بتوانند بهتر ادامه فعالیت دهند.
۶- مقرر شد هماهنگی های لازم در جهت ثبت تاریخ پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد در هر استانی که اقدام به تدوین کتاب می نماید با هماهنگی فرماندهان جنگ جهاد آن استان به جهت صحت موارد ذکر شده انجام شود.
۷- در مورد دبیری منطقه ۴ کانونهای سنگرسازان بی سنگر با توجه به استعفای آقای خاکسار اعضا مقرر فرمودند که فردی به عنوان دبیر اول و فرد دیگری به عنوان جانشین تعیین گردد که آقای نادر مقدم مدیرعامل کانون سنگرسازان بی سنگر استان زنجان به عنوان دبیر و جناب حسین صنوبر مدیرعامل کانون سنگرسازان بی سنگر استان آذربایجان شرقی نیز به عنوان جانشین مورد تایید اکثریت اعضا قرار گرفت
۸- در مورد مزایای ایثارگران بازنشسته جهاد کشاورزی که مورد بحث جلسه بود مدیرعامل کانون مرکز قول مساعد دادند که پیگیری لازم انجام شود.
۹- موضوع همترازی ایثارگران پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد در جلسه مورد موافقت پیگیری های لازم قرار گرفت.
۱۰- در جهت جذب جوانان به کانون سنگرسازان و نیروسازی لازم مقرر شد تا تغییر و اصلاح لازمه مفاد اساسنامه صورت پذیرد.
در خاتمه یادآوری می شود که استانهای منطقه ۴ کانون سنگرسازان بی سنگر، استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، ایلام،کرمانشاه، همدان و زنجان می باشد.

 

برگزاری مجمع عمومی عادی بطور فوق العاده کانون سنگرسازان بی سنگر استان زنجان در سال 1401

مجمع عمومی عادی بطور فوق العاده کانون سنگرسازان بی سنگر استان زنجان به شماره ثبت ۳۶۸ و با عنایت به آگهی دعوت شماره 222106/ک/01مورخ 1401/05/30، در روز دوشنبه مورخ 1401/06/14 رأس ساعت ۱۸ ، با حضور اکثریت اعضاء هیات امناء در محل قانونی کانون با دستورات ذیل برگزار گردید.

1-   طرح و تصویب صورت های مالی منتهی به 1400/12/29

2-   استماع به گزارش عملکرد هیئت مدیره و بازرس

3-  انتخاب بازرسین (اصلی و علی البدل)

در ابتدای جلسه آقایان چنگیز خسروی به عنوان رئیس جلسه ، غلامرضا رمضانی به عنوان منشی و عباس امندی مسکن به عنوان ناظر انتخاب شدند و با انتخاب اعضای هیئت رئیسه، جلسه رسمیت یافت.
در ادامه گزارش مبسوط در خصوص عملکرد سال 1400 توسط مدیر عامل کانون استان و گزارش صورت های مالی کانون ، پس از استماع ، مورد تصویب قرار گرفت. .
همچنین با رای و نظر اعضای محترم حاضر آقایان جلیل باقری بعنوان بازرس اصلی و مهدی اشراقی بعنوان بازرس علی البدل کانون انتخاب گردیدند.

 

 

 

خاطرات سردار جهادگر حاج احمد پیری- قسمت بیستم

✅ آسیب شیمیایی تان جدی بود؟

ظاهر فیزیکی ما به دو حالت درآمد؛ عدسی سیاه چشم حاج حسین رحیمی گم شد و اصلا دیده نمی شد. از نگاه کردن به صورتش وحشت می کردیم. چشم من هم از حالت خودش درآمد. وقتی آقای ناصر رستملو ما را سوار کرد که به اهواز ببرد، به سمت راننده جاده که نگاه می کردم، همه موجودات اعم از درخت و ماشین آلات را در حد عروسک می دیدم، می ترسیدم و برمی گشتم سمت چپ، می دیدم همه چیز عادی است و انسان به اندازه انسان، درخت به اندازه درخت و تریلی به اندازه تریلی است. فکر می کردم که خواب می بینم یا شاید هم توهم است. اما دیدم نه خیر، وقتی به سمت راست نگاه می کنم، همه چیز را در حد اسباب بازی، کوچک می بینم؛ تریلی کوچک، انسان ها و درخت های کوچک، همه چیز کوچک.
چندین بار امتحان کردم. به آقای رستملو گفتم که من دارم دیوونه می شم، چی کار کنم؟ تنها کاری که می توانستم بکنم این بود که به سمت راست نگاه نکنم؛ چون روانی می شدم. فهمیدم قضیه جدی است. به بیمارستان شهید بقایی که رسیدیم، سرپایی مداوا شدیم. چیزهایی دادند، قطره ای ریختند و برگشتیم. تا به جزایر برویم، چشم من خوب شد. چشم حاج حسین هم بعد از یک هفتهیا ده روز به حالت عادی برگشت. بالاخره به هر نحوی که بود، مقطع بمباران شیمیایی را رد کردیم. اما هنوز ماموریت اصلی ما شروع نشده بود. این بار رفتیم و در بنه های تاکتیکی و عملیاتی داخل جزیره مستقر شدیم.
جاده شهید همت هم طبق روال جاده سیدالشهدا انجام می گرفت و نقشی که در احداث جاده خیبر داشتیم، در این جاده هم ایفاء می کردیم. دو تیم شدیم؛ یک تیم برای پشتیبانی نیروهایی که می خواستند از سمت دجله عمل کنند و تیم دیگر هم در احداث جاده شهید همت کار می کردند. متاسفانه عملیات بدر توفیق خیلی کمی پیدا کرد.علی رغم اینکه شرایط بسیار عالی تر و سهل تر از عملیات خیبر بود. حتی میرزاعلی رستمخانی (آخرین مسئولیت ایشان فرماندهی تیپ یکم لشکر ۳۱ عاشورا بود که ۲۶ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر، در منطقه شرق دجله با همرزمانش به محاصره دشمن درآمد و همگی به شهادت رسیدند) با نیروهای زنجان از دجله عبور کرد و رفت و در جاده العماره به بصره مستقر شد. ولی ما کار مهندسی خاصی نمی توانستیم انجام دهیم.
باز هم تا اواخر خرداد ماه ماندیم و کارهای معمولی پشتیبانی را که در جزایر نیاز بود انجام دادیم. دقیقا می شود گفت که کار خاصی به جز ادامه دادن پدها انجام ندادیم. جاده شهید همت هم کامل شد و جزایر به همین صورت ماند.

✅ در عملیات بدر هم از کمپرسی های مردمی استفاده کردید؟

بله. تجربه استفاده از کمپرسی های مردمی، خودش را اینجا هم نشان داد. حداقل ششصد دستگاه کمپرسی به اینجا مامور بودند. هر چند تغذیه ششصد نفر راننده و چهارصد نفر هم نیروی خودمان برایمان معضل بزرگی بود. تیم های ویژه ای گذاشتیم و مجبور شدیم در زیر آتش دشمن برای اینها سنگر بزنیم.
طول سنگرهای غذاخوری تقریبا صد متر بود. آشپزخانه رسمی دایر کردیم و غذای گرم می دادیم. مجبور بودیم مثل عملیات خیبر، کمپرسی ها را شبانه به کار بگیریم، چون رانندگان کمپرسی ها از نیروی مردمی بودند، به منطقه آشنا نبوده و از گوشه و کنار کشور آمده بودند. در این عملیات هم، شب ها مجبور بودیم در دل خاکریزها فانوس بچینیم تا چراغ راهنمای کمپرسی ها بشوند تا تخطی نکنند و داخل هور نروند. کمپرسی های مردمی در عملیات بدر هم انصافا کار خودشان را کردند؛ یعنی در طول سه ماه، دویست کیلومتر راه را چند هزار مرتبه به رامهرمز یا اندیمشک رفتند، شن و ماسه بار زدند و آوردند؛ نیروهایی که کاملا گمنام بوده و هستند.

شما عملا از جزیره جلوتر حرکت نکردید؟

در اصل، اقتضاء نکرد و نیاز اعلام نشد. چون بچه ها با قایق رفتند، زدند و برگشتند. جایی تثبیت نشد که بگویند فلان جا مستقر شدیم. خواسته یمان چیست؟ در کجا می خواهیم پدافند کنیم؟ بنابراین، ما کارهای روزمره ای را که برای تضمین تردد لازم بود، انجام دادیم.

✅از نیروهای شما کسی در این ماموریت آسیب ندید؟

نه. اما همچنان بحث آسیب شیمیایی بود. اکثر بچه هایمان در محل استقرار گردان و مسیر کار شیمیایی شدند؛ از جزئی تا کلی. مثل جانباز عزیزمان سید شهاب الدین موسوی (متولد ۳۷/۱/۵ در زنجان) که راننده کمپرسی بودند. به ظاهر اصلا چیزی دیده نمی شد، ولی تمام وجودش شیمیایی شد که الان جانباز ۷۰ درصد با زخم های آن چنانی است که بعد از بیست و چند سال هنوز آزارش می دهد.

فهرست