خاطرات سردار جهادگر حاج احمد پیری- قسمت یازدهم

✅ فقط به استان زنجان فراخوان زدید یا به تمام استان ها؟

به همه استان های کشور. جهاد هر چه در توان داشت، آورد. آن موقع، مایلرها را جدید خریده بودند. بهترین ماشین برای آن منطقه، دامپتراک بود که بعدا در حد خیلی محدود به کار گرفته شد. بیشتر کامیون های دولتی، مایلر بود، ولی تعدادشان خیلی کم بود.
بین تیم های مهندسی تقسیم کار شد. سه گردان دیگر می بایست عملیات دپو، بارگیری و حمل خاک را انجام می دادند و گردان ما هم کار تامین مصالح روسازی، به روز کردن بستر برای تامین عبور آزاد جاده، ترمیم و نگهداری جاده را برای تردد بر عهده داشت. اما فصل بارندگی بود و باران هم با کار راه سازی با خاک، صد در صد مغایرت داشت. وقتی باران می آمد، عزا می گرفتیم. کار جاده به این حساسیتی تعطیل می شد و هیچ ماشین لاستیکی قادر به حرکت در روی آن نبود. حتی شنی دارها به زور تردد می کردند. اگر مصالح روسازی و شن روی جاده نمی ریختیم، هر کاری که می کردیم، کار با اولین بارندگی قطع می شد.
به این دلیل همزمان با پیشرفت زیرسازی، باید روسازی جاده را نیز انجام می دادیم. دو هزار دستگاه ماشین نیاز داشتیم که سه شیفت بتوانند کار کنند. اما نه استعداد خود مجموعه وزارتخانه اقتضاء می کرد که این حجم از ماشین آلات و تعداد کمپرسی داشته باشد و نه مجموعه سپاه.

✅از کجا ماشین های کمپرسی را تهیه کردید؟

قرار شد کمپرسی های مردمی را به کار بگیریم. دوباره به کل کشور فراخوان زده شد. آن موقع جهاد یک هماهنگی در ستاد مرکزی پشتیبانی جنگ صورت داد تا با همکاری ارگان های دیگر، نیروهای مردمی که دارای دستگاه کمپرسی هستند ۱۵ روز به ۱۵ روز ماموریت بگیرند و به منطقه بیایند. نزدیک به ۱۰۰۰دستگاه کمپرسی های مردمی آمدند. اما مشکل آنها این بود که در روز به هیچ وجه نمی توانستیم از آنها استفاده کنیم؛ چون آن قدر رنگارنگ بودند که نمی توانستیم با گل مالی و لجن مالی استتارشان کنیم. ضمن اینکه نمی خواستیم اینها را دم تیغ سلاخی صدام ببریم.
ماموریت اینها را جدا کردیم و گفتیم که بروید و از رامهرمز که نزدیک به ۲۰۰ کیلومتر با منطقه فاصله داشت، شن برای روسازی جاده بیاورید. بعد آن را در پنج کیاومتری منطقه عملیاتی تخلیه کنید و برگردید. اینها باید طوری می آمدند که بعد از طلوع آفتاب آنجا نباشند. چون به محض اینکه هوا روشن می شد، هواپیماهای عراقی می آمدند و صف چند کیلومتری درست شده با ماشین های رنگارنگ را به راحتی می زدند.

✅ شیوه کارتان چه جوری بود؟

شیوه کار هم این بود که بولدوزرها، ماسه بادی رویی منطقه را کنار می زدند. وقتی معدن رس پیدا می شد، مثل خاکریز زدن، خاک رس را لایه به لایه دپو می کردند تا هوا بخورد. چون می بایست خاک خشک حمل می کردیم تا هم چسبندگی در داخل اتاق کمپرسی کم باشد و هم هنگام تخلیه داخل هور، بولدوزر بتواند به راحتی روی آن کار کند.
بعد از دپو توسط بولدوزرها، لودرها بارگیری می کردند. کمپرسی ها ی مجموعه پشتیبانی آن را حمل می کردند و روی جاده می آوردند. ماشین را سر و ته می کردند و پشت به پشت خالی می کردند. بعد بولدوزر خاک را داخل هور هل می داد. در اثر تردد چرخ های شنی دستگاه های غول پیکر ۴۰ تا ۵۰ تنی بولدوزر، خاک غلتک می خورد و فشردگی لازم برای خاک ریخته شده ایجاد می شد. کار این گونه پیش می رفت.
به محض اینکه جاده کمی پیش می رفت، شن ریزی می کردیم. گریدر و غلتک می گذاشتیم و جاده را طوری آماده می کردیم که ماشین ها بتوانند تردد کنند. ولی کار چندان راحت نبود. می خواستیم جاده ای با کار بیست و چهار ساعته بسازیم، در حالی که کاملا در تیررس دشمن و در معرض دید او بودیم و برای هواپیمای جنگی، جاده ای به عرض بیست متر در داخل هور، نقطه و سیبل راحتی به حساب می آمد.

موارد مرتبط :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست